زندگی بدون من



به قول پاندا سال تازه تون پیروز ؛)

سلام

خوبین؟

من و نی نی و پاندا هم شکر خدا خوبیم، امروز وارد پونزده هفته شدم و دارم بال بال میزنم تعطیلات تموم شه که من سونوی تعیین جنسیت رو برم :)

غربالگریا خوب بود خداروشکر اما واقعا نمیتونم در برابر خرید لباس کوچولو موچولو بیشتر ازین مقاومت کنم

پاندا یه سر رفته شرکت، کلا جایی نرفتیم یا خونه بودیم یا شهرستان پاندا اینا که اصلا راضی به رفتن نیستم و فقط به خاطر پاندا میرم.

بابای پاندا هم جراحی باب قلب انجام داده و داره نقاهتش رو میگذرونه.

خدایا شر سیل و بلایای دیگه رو از سر مردم کم کن،شزپر بزرگتری سالهاست گریبانشون رو گرفته و کافیه برای عذابشون.


پدر پاندا سکته کرد و نمیدونم زنده بودنش رو  به حساب بخت و اقبال بذارم یا معجزه خدا .

روزای خوبی رو نگذروندیم،پاندا خوب نمیخوابه و حرف نمیزنه انگار خودشم نمیدونه چشه میگه عصبیم.ولی من میدونم دل نگران باباشه من میدونم هر بار که دکتر باباش رو میبینه چقدر کلافه تر و عصبی تر شده،من باید تو این موقعیت چی بگم؟ سعی میکنم بذارم تو خودش باشه بهش میگم خودتو رها کن ولی دلم میگیره ازینکه روزامون اینطوری میگذره .

دیشب رفتم دکتر بهم ماما قبلش خلاصه شرح حال رو مینوشت گفت چند هفته ای گفتم یازده سونو قلب رو چک کرد گفت که شما ۱۰ هفته و سه روزی چرا میگی ۱۱؟

ازونور من هفته پیش که بهداشت رفته بودم و طبق سونو سن حاملگی رو گفتم مامای بهداشت گفت چرا میگی نه هفته شما الان ده هفته ای!!!

خلاصه که نمیدونم الان چند وقتمه! فک میکنم سونوی ان تی دقیق تر باشه انشالله ۱۸م میرم برای ان تی و سن دقیقش رو از روی همون حساب میکنن

دیشب برای مامان خودم و پاندا شلوار بیرونی گرفتم و بهشون دادم برای هر دو اندازه بود و تشکر کردن.روز همه مامانا میارک باشه و سایه شون تا ابد روی سرمون که بدون اونا واقعا زندگی مفت نمیارزه .


عشق یعنی صدای قلبشو بشنوی.

نفس عمیق حاصل از آرامشی که با پخش شدن صدای قلبش کشیدم رو با دنیا عوض نمیکنم.

خدایا مرسی که منو لایق دونستی.

دیشب کلید خونمون گم شد،تنها کلیدی که داشتیم رو جناب پاندا گم کردن،خیلی خیلی ناراحت شدم چون دست از پا درازتر برگشتیم خونه مامانم

با پاندا بداخلاقی کردم چون هزار بار بهش گفته بودم از رو کلیدا کپی بگیره که نگرفته بود.صبشم بارون و باد شدید نمیشد از خونه بیرون بری چه برسه اینکه بریم دم در ساختمون کشیک که آیا یکی از همسایه ها درو باز کنه و بتونیم کلیدساز ببریم تو،چون آیفون ساختمون خرابه.

واسه همین پاندا بداخلاق بود و منم بهش تشر زدم و سرزنشش کردم اونم درو کوبوند و رفت.من خیلی دلخور بودم که رفتم تو اتاق و یکم دراز کشیو بعد که دیدم لک دارم .

به مامانم گفتم که پاندا پشیمون شده بود و زنگ زد که از دلم دربیاره بهش گفتم که لک دیدم گفت عصر حتما میریم سونو ولی من دلم طاقت نمیاورد تا عصر.

زنگ زدم دوست پرستارم تو بیمارستان و گفت سریع بیا اورژانسی معاینه بشی،سریع پوشیدم و رفتم که گفتن معاینه لازم نیست و سونوگرافی 

و من اولین بار صدای قلبشو شنیدم :)

این لحظه رو برای همه کسایی که آرزوش رو دارن آرزو میکنم.

خدایا همه کسایی که مشتاق مادر بودنن رو از این نعمت بی نظیرت بهره مند کن :)


بهش میگم خوشمزه ترین غذاهارو کجا خوردی؟

انتظار دارم بگم خونه مامانم یا خونه مامانت

میگه خونمون

چون همش در حال دست انداختن منه میگم جدیماااا دستپخت کی رو دوس داری؟

در حالی که داره سفره رو جمع میکنه میگه مگه من شوخی میکنم واقعا دستپخت تو بهترینه

بهم میچسبه چون رکه و هیچوقت برای خوشامد من یا کس دیگه ای دروغ نمیگه


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

شهروند هزاره ی سوم همسایه ماه تنهایی کتابهایی که خواندم و باید بخوانم... بهار آخرین اخبار و مطالب هوانوردی املاک خانی شروع شد. شروعی دیگر یا شاید پایان شروعی دوباره... خدمات تولید محتوا ارزان